شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۱، ۰۱:۰۰ ق.ظ
مطالب از سایت جامع شهید آوینی برگرفته شده است.aviny.com
« بخشهای اصلی ویژه نامه شهادت(ثامن الائمّه)امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام» |
نگاهی گذرا به زندگانی امام رضا(ع): قسمت اول - قسمت دوم
بر امام لازم بود که جان خویشتن و شیعیان و هواخواهان را از گزندها برهاند، زیرا امت اسلامى به وجود آنان و آگاهى بخشیدنشان نیاز بسیار داشت . اینان بایستى باقى مى ماندند تا براى مردم چراغ راه و رهبر و مقتدا در حل مشکلات و هجوم شبهه ها باشند...
|
واسه اون گنبد زرین (اشعار) پشت کوههای خراسون مرقد پاکتو دیدن واسه او صحن مطهر تو غروب کنار ایوون
واسه کفترای معصوم که تو آسمون میگردن واسه آدمای مغموم که میان، دخیل میبندن
|
نمونه هایى از فضائل وسیره فردى
امام صلوات الله علیه از جسارت آن خبیث برآشفت و به دو عکس شیر فریاد کشید: این فاجر را بگیرید، پاره کنید، از او عینى و اثرى نگذارید. در دم آن دو عکس به دو شیر ژیان مبدل شدند، و آن خبیث را گرفته و خرد کردند و خوردند ...آنگاه آن دو شیر محضر حضرت آمده و گفتند: یا ولى الله فى ارضه! دیگر چه فرمانى دارى...
|
هشت درس و پیام شیطان همواره از مومنى که مراقب وقت نمازهاى پنجگانه اش باشد در هراس است و در صورتى که وى نمازهاى خود را ضایع کند بر او جرات پیدا مىکند و کم کم او را در گناهان بزرگ مىاندازد.
|
سیره عملى واخلاقى امام هشتم
«به بندگى افتحار مىکنم،... با بیرغبتى به دنیا، رهایى از شر دنیا را مىجویم،... با دامن در کشیدن از حرامها نایل آمدن به سودهاى حقیقى را امیدوارم،... با فروتنى در این سراى، بلندى نزد خداوند را خواهانم.»
|
100 سخن گرانبها
پنج چیز است که در هر کس نباشد امید چیزى از دنیا و آخرت به او نداشته باش : کسى که در نهادش اعتماد نبینى ، و کسى که در سرشتش کرم نیابى ، و کسى که در خلق و خوىاش استوارى نبینى ، و کسى که در نفسش نجابت نیابى ، و) کسى که از خدایش ترسناک نباشد.
|
حکومت و سیاست در سیره امام
قبولاندن این شرط همه ى فرصت هاى مأمون را از بین برد، و به هدف هایى که مى خواست به آن برسد، نرسید.مأمون مى خواست امام (ع) را در کارهاى خود شریک نماید، و امام با عدم قبولى مسؤولیت ، وضعیت ناهنجارى را که محصول دو قرن بود، نپذیرفت...
|
عصر رضوى وقتى خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، اعضاى خانواده ام را جمع کردم و دستور دادم برایم چنان گریه کنند که صدایشان را بشنوم. سپس میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم کردم و گفتم: من دیگر به سوى شما باز نخواهم گشت...
|
سفر به خراسان
|