زندگی نامه شهید عباسعلی احمدی فرمانده گروهان پایگاه سردشت
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۰۶ ب.ظ
تحصیلات ابتدایی را در سال های 47 - 1342 به پایان برد و دوره راهنمایی را
در مدرسة شهید حاجیلو ( فعلی ) در سال 1350 ، با موفقیت گذراند . او که
فرزند چهارم خانواده بود ، با وجود تمام سختی ها ، پیشرفت تحصیلی خوبی داشت
و شبها تا پاسی از شب زیر نور چراغ نفتی درس می خواند
از آنجا که در خانواده ای مذهبی پرورش یافته بود ، گرایش های دینی در او کاملاً هویدا بود . در دوره دبیرستان ، در ماه رمضان ، مسیر روستا به شهر را با زبان روزه طی می کرد . کلاسهای دبیرستان در دو شیفت صبح و بعد از ظهر تشکیل می شد و او و دوستش ، با استفاده از فرصتی که برای استراحت و صرف غذا در نظر گرفته شده بود ، در نماز جماعت مسجد جامع شهر تسوج شرکت می کردند ، در حالی که اقامة نماز در آن دوران اهمیت چندانی نداشت . عباسعلی ، به شدت از بطالت و تنبلی گریزان بود و دوستانش هیچ گاه او را بیکار و در حال وقت گذرانی ندیـده بودند . پس از بازگشت از دبیرستان ، به کمک پدر و مادر و حتـی همسایگان در مزرعـه می شتافت . در سال 1354 ، دوره دبیرستان را با اخذ دیپلم در رشته طبیعی ، با موفقیت پشت سر گذاشت . پس از اخذ دیپلم ، در مزرعه به پدرش کمک می کرد ؛ حدود یک سال هم دامداری کرد و مدتی در یک غذاخوری در ارومیه مشغول به کار شد .
در سال 1357 به خدمت سربازی رفت و برای گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان جلدیان در نقده اعزام شد ، ولی پس از مدت کوتاهی ، از خدمت معاف شد . در دوران انقلاب ، فعالانه در مبارزات و فعالیتهای انقلابی شرکت داشت ، و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، در قالب عضویت در انجمن اسلامی محل ، همکاری در نگهبانی شبانه و نیز شرکت فعال در جهـاد سازندگی و کمک به کشاورزان به فعالیتهای خود ادامه داد . مسجد امام خمینی (ره) با پیشنهاد و همکاری فعال وی ساخته شد تا او و دوستان همفکرش بتوانند به دور از هر گونه برخورد و درگیری سیاسی ، به مقاصد خود در جهت فعالیتهای فرهنگی و جذب جوانان ، جامع عمل بپوشانند .
او که از سنین نوجوانی در اندیشة خدمت به مردم و کشورش بود ، تصمیم گرفت به استخدام ژاندارمری درآید و با وجود مخالفت خانواده و از جمله برادر بزرگترش که ارتشی بود ، تصمیم خود را عملی ساخت . در سال 1361 ، پس از گذراندن دوره آموزشگاه افسری ، با درجه ستوان سومی ، خدمت خود را در لشکر 64 ارومیه آغاز کرد و به کردستان اعزام شد . در سن بیست و شش سالگی ، با اصرار مادرش با خانم فاطمه قاسمی آذر (دختر دایی خود) ازدواج کرد . ازدواج آنان با سادگی و با مهریة یکصد و پنجاه هزار تومان برگزار شد و آن دو در منزل پدر عباسعلی احمدی ساکن شدند . مخارج خانواده اش را از طریق دریافت حقوق از ژاندارمری تأمین می کرد و زندگی مناسبی را تشکیل داد .
عباسعلی احمدی حدود سی و پنج ماه در جبهه کردستان حضور داشت و از آنجا که فرماندهی یک گروهان در پایگاه سادتیکه 2 در منطقه سردشت را بر عهده داشت ، هر پانزده روز یا دو ماه و نیم یک بار برای دیدار خانواده به مرخصی می آمد . در تاریخ 9 تیر 1365 ، به همراه سه سرباز به طرف قهوه خانه ای واقع در محور)مهاباد -سردشت( حرکت کرد تا توقف مشکوک یک دستگاه خودروی تویوتا را در حوالی قهوه خانه بررسی نمایند . آنها در ساعت 18 و 45 دقیقه در نزدیکی قهوه خانه ، با نیروهای ضد انقلاب که در قهوه خانه و شیارهای اطراف کمین کرده بودند ، درگیر شدند . در این درگیری عباسعلی و دو سرباز دیگر به شهادت رسیدند . پیکر او پس از انتقال در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد . او به هنگام شهـادت سی ساله بود . حدود پنج ماه پس از شهادت عباسعلـی احمـدی ، فرزندش عباس به دنیـا آمد .
فرهنگ جاودانه های تاریخ(زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان شرقی)/ یعقوب توکلی/ شاهد/تهران/1384
از آنجا که در خانواده ای مذهبی پرورش یافته بود ، گرایش های دینی در او کاملاً هویدا بود . در دوره دبیرستان ، در ماه رمضان ، مسیر روستا به شهر را با زبان روزه طی می کرد . کلاسهای دبیرستان در دو شیفت صبح و بعد از ظهر تشکیل می شد و او و دوستش ، با استفاده از فرصتی که برای استراحت و صرف غذا در نظر گرفته شده بود ، در نماز جماعت مسجد جامع شهر تسوج شرکت می کردند ، در حالی که اقامة نماز در آن دوران اهمیت چندانی نداشت . عباسعلی ، به شدت از بطالت و تنبلی گریزان بود و دوستانش هیچ گاه او را بیکار و در حال وقت گذرانی ندیـده بودند . پس از بازگشت از دبیرستان ، به کمک پدر و مادر و حتـی همسایگان در مزرعـه می شتافت . در سال 1354 ، دوره دبیرستان را با اخذ دیپلم در رشته طبیعی ، با موفقیت پشت سر گذاشت . پس از اخذ دیپلم ، در مزرعه به پدرش کمک می کرد ؛ حدود یک سال هم دامداری کرد و مدتی در یک غذاخوری در ارومیه مشغول به کار شد .
در سال 1357 به خدمت سربازی رفت و برای گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان جلدیان در نقده اعزام شد ، ولی پس از مدت کوتاهی ، از خدمت معاف شد . در دوران انقلاب ، فعالانه در مبارزات و فعالیتهای انقلابی شرکت داشت ، و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، در قالب عضویت در انجمن اسلامی محل ، همکاری در نگهبانی شبانه و نیز شرکت فعال در جهـاد سازندگی و کمک به کشاورزان به فعالیتهای خود ادامه داد . مسجد امام خمینی (ره) با پیشنهاد و همکاری فعال وی ساخته شد تا او و دوستان همفکرش بتوانند به دور از هر گونه برخورد و درگیری سیاسی ، به مقاصد خود در جهت فعالیتهای فرهنگی و جذب جوانان ، جامع عمل بپوشانند .
او که از سنین نوجوانی در اندیشة خدمت به مردم و کشورش بود ، تصمیم گرفت به استخدام ژاندارمری درآید و با وجود مخالفت خانواده و از جمله برادر بزرگترش که ارتشی بود ، تصمیم خود را عملی ساخت . در سال 1361 ، پس از گذراندن دوره آموزشگاه افسری ، با درجه ستوان سومی ، خدمت خود را در لشکر 64 ارومیه آغاز کرد و به کردستان اعزام شد . در سن بیست و شش سالگی ، با اصرار مادرش با خانم فاطمه قاسمی آذر (دختر دایی خود) ازدواج کرد . ازدواج آنان با سادگی و با مهریة یکصد و پنجاه هزار تومان برگزار شد و آن دو در منزل پدر عباسعلی احمدی ساکن شدند . مخارج خانواده اش را از طریق دریافت حقوق از ژاندارمری تأمین می کرد و زندگی مناسبی را تشکیل داد .
عباسعلی احمدی حدود سی و پنج ماه در جبهه کردستان حضور داشت و از آنجا که فرماندهی یک گروهان در پایگاه سادتیکه 2 در منطقه سردشت را بر عهده داشت ، هر پانزده روز یا دو ماه و نیم یک بار برای دیدار خانواده به مرخصی می آمد . در تاریخ 9 تیر 1365 ، به همراه سه سرباز به طرف قهوه خانه ای واقع در محور)مهاباد -سردشت( حرکت کرد تا توقف مشکوک یک دستگاه خودروی تویوتا را در حوالی قهوه خانه بررسی نمایند . آنها در ساعت 18 و 45 دقیقه در نزدیکی قهوه خانه ، با نیروهای ضد انقلاب که در قهوه خانه و شیارهای اطراف کمین کرده بودند ، درگیر شدند . در این درگیری عباسعلی و دو سرباز دیگر به شهادت رسیدند . پیکر او پس از انتقال در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد . او به هنگام شهـادت سی ساله بود . حدود پنج ماه پس از شهادت عباسعلـی احمـدی ، فرزندش عباس به دنیـا آمد .
فرهنگ جاودانه های تاریخ(زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان شرقی)/ یعقوب توکلی/ شاهد/تهران/1384
۹۱/۱۲/۱۲