امتداد

راه ما امتداد راه شهیدان است.

راه ما امتداد راه شهیدان است.

امتداد

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابی طالب و الائمة المعصومین (علیهم السلام)

طبقه بندی موضوعی
تحصیلات ابتدایی را در سال های 47 -  1342 به پایان برد و دوره راهنمایی را در مدرسة شهید حاجیلو ( فعلی ) در سال 1350 ، با موفقیت گذراند . او که فرزند چهارم خانواده بود ، با وجود تمام سختی ها ، پیشرفت تحصیلی خوبی داشت و شبها تا پاسی از شب زیر نور چراغ نفتی درس می خواند

از آنجا که در خانواده ای مذهبی پرورش یافته بود ، گرایش های دینی در او کاملاً هویدا بود . در دوره دبیرستان ، در ماه رمضان ، مسیر روستا به شهر را با زبان روزه طی می کرد . کلاسهای دبیرستان در دو شیفت صبح و بعد از ظهر تشکیل     می شد و او و دوستش ، با استفاده از فرصتی که برای استراحت و صرف غذا در نظر گرفته شده بود ، در نماز جماعت مسجد جامع شهر تسوج شرکت می کردند ، در حالی که اقامة نماز در آن دوران اهمیت چندانی نداشت . عباسعلی ، به شدت از بطالت و تنبلی گریزان بود و دوستانش هیچ گاه او را بیکار و در حال وقت گذرانی ندیـده بودند . پس از بازگشت از دبیرستان ، به کمک پدر و مادر و حتـی همسایگان در مزرعـه می شتافت . در سال 1354 ، دوره دبیرستان را با اخذ دیپلم در رشته طبیعی ، با موفقیت پشت سر گذاشت . پس از اخذ دیپلم ، در مزرعه به پدرش کمک می کرد ؛ حدود یک سال هم دامداری کرد و مدتی در یک غذاخوری در ارومیه مشغول به کار شد .
در سال 1357 به خدمت سربازی رفت و برای گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان جلدیان در نقده اعزام شد ، ولی پس از مدت کوتاهی ، از خدمت معاف شد . در دوران انقلاب ، فعالانه در مبارزات و فعالیتهای انقلابی شرکت داشت ، و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ، در قالب عضویت در انجمن اسلامی محل ، همکاری در نگهبانی شبانه و نیز شرکت فعال در جهـاد سازندگی و کمک به کشاورزان به فعالیتهای خود ادامه داد . مسجد امام خمینی (ره) با پیشنهاد و همکاری فعال وی ساخته شد تا او و دوستان همفکرش بتوانند به دور از هر گونه برخورد و درگیری سیاسی ، به مقاصد خود در جهت فعالیتهای فرهنگی و جذب جوانان ، جامع عمل بپوشانند .
او که از سنین نوجوانی در اندیشة خدمت به مردم و کشورش بود ، تصمیم گرفت به استخدام ژاندارمری درآید و با وجود مخالفت خانواده و از جمله برادر بزرگترش که ارتشی بود ، تصمیم خود را عملی ساخت . در سال 1361 ، پس از گذراندن دوره آموزشگاه افسری ، با درجه ستوان سومی ، خدمت خود را در لشکر 64 ارومیه آغاز کرد و به کردستان اعزام شد . در سن بیست و شش سالگی ، با اصرار مادرش با خانم فاطمه قاسمی آذر (دختر دایی خود) ازدواج کرد . ازدواج آنان با سادگی و با مهریة یکصد و پنجاه هزار تومان برگزار شد و آن دو در منزل پدر عباسعلی احمدی ساکن شدند . مخارج خانواده اش را از طریق دریافت حقوق از ژاندارمری تأمین می کرد و زندگی مناسبی را تشکیل داد .
عباسعلی احمدی حدود سی و پنج ماه در جبهه کردستان حضور داشت و از آنجا که فرماندهی یک گروهان در پایگاه سادتیکه 2 در منطقه سردشت را بر عهده داشت ، هر پانزده روز یا دو ماه و نیم یک بار برای دیدار خانواده به مرخصی می آمد . در تاریخ 9 تیر 1365 ، به همراه سه سرباز به طرف قهوه خانه ای واقع در محور)مهاباد -سردشت( حرکت کرد تا توقف مشکوک یک دستگاه خودروی تویوتا را در حوالی قهوه خانه بررسی نمایند . آنها در ساعت 18 و 45 دقیقه در نزدیکی قهوه خانه ، با نیروهای ضد انقلاب که در قهوه خانه و شیارهای اطراف کمین کرده بودند ، درگیر شدند . در این درگیری عباسعلی و دو سرباز دیگر به شهادت رسیدند . پیکر او پس از انتقال در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد . او به هنگام شهـادت سی ساله بود . حدود پنج ماه پس از شهادت عباسعلـی احمـدی ، فرزندش عباس به دنیـا آمد .
فرهنگ جاودانه های تاریخ(زندگینامه فرماندهان شهید آذربایجان شرقی)/ یعقوب توکلی/ شاهد/تهران/1384
۹۱/۱۲/۱۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی