وصیتنامه شهید «ابراهیم شمسعزت»
سیدامیرحسین معزی
بقایای پیکر مطهر شهید ابراهیم شمس عزت که بعد از 27 سال از طریق تبادل اجساد عراقی با شهدای ایرانی به ایران و زادگاهش، شهرستان استهبان منتقل شد و همچنین عکسهای مراسم پرشکوه تشییع پیکر این شهید که در روز ظهر عاشورای حسینی برگزار گردید.
متولد: استهبان، ۱۳۴۵
مسئولیت: فرمانده بسیجی دسته
حضور در جبهه: ۶۰۰ روز در چهار بار اعزام
تاریخ شهادت: 25/12/1363در هجده سالگی در عملیات «بدر»
«فَلْیُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اْللَّهِ اْلَّذِینَ یَشْرُونَ اْلحَیاهَ ْالُدنْیَا بِاْلاخِرَهِ وَ مَنْ یُقاتِلْ فَی سَبِیلِ اْللَّهِ فَیُقْتَلْ اَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُوْتَیهَ اَجْراً عَظِیماً.» (سورهی نسا، آیهی 74)
مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی، دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند و هر کس که در جهاد به راه خدا کشته شود یا فاتح گردید زود باشد که او را در (بهشت) ابدی اجری عظیم دهیم.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، با درود فراوان بر یگانه منجی بشریت مهدی موعود(عج) و سلام و درود بیپایان بر نایب بر حقّش امام خمینی رهبر کبیر مستضعفان جهان، پیر خستگیناپذیر جماران، و درود خداوند بر انبیا و اوصیا که با سختیها و رنجهای فراوان اسلام و خالق هستی را به ما شناساند و تا جایی رسیده که ما خالق خود را دیدیم و به سوی او پر کشیدیم.
در اینجا میخواهم چند کـلمهای به عـنوان وصیتنامه با شما صحبت کـنم ولی زبانم قاصر از آن است که بتوانم با چنین ملتی کـه یک پارچه خـدایی شدهاند صحبت کنم ولی از شما معذرت میخواهم بیایید از جسم و جانی کـه ارزشی ندارد از آن دریای خونی تشکیـل دهیم تا ملحـدان و کافران و در آن دریا غرق شوند.
اولین مسأله وحدت بین اقشار ملت میباشد. میخواهم بگویم ملتی که تا به حال هزاران قربانی را فدای اسلام و مسلمین کرده و تا به حال امام امت فرزند حضرت اباعبدالله(عج) را یاری نموده و با وحدت خود و کمک حقتعالی بر تمامی سختیها و رنجها چیره شده و دوران سختی از انقلاب پشت سر گذاشته و این انقلاب شکوهمند را تا به اینجا رسانیده و حیف است که عدهای از عناصر منافقین در شما رخنه کنند و بخواهند وحدت و یکپارچگی شما را از بین ببرند. از شما میخواهم که هوشیارانه با تمامی مسایل روز برخورد کنید و نگذارید خدای نکرده شیاطین داخلی و خارجی به شما ضربه بزنند.
این قلب و نفس شما جایگاه خدا میباشد، نگذارید غیر از خداوند چیز دیگری در آنجا منزل گزیند، نفس خود را مهار کنید که خدای ناکرده اگر مهار نشود شما را نابود میکند شما را در [پرتگاه] سقوطی قرار میدهد که با هیچچیز جبران نمیشود به جز عذاب خداوند.
آیا هنوز اطلاع ندارید که پیرمردی از سلالهی پاک پیامبران آمده و میگوید، اسلام را دوباره دریابید؛ آن را خوب بشناسید و ایمان آورید، آری! آن پیرمرد خستگیناپذیر در جماران است؛ در اینجا مسألهای که اول از خانواده خودم بعد از اقوامم و بعد از ملت شریف شهیدپرور ایران میخواهم، مسألهی امام و اطاعت از امام امت خمینی کبیر است. آرزو دارم بعد از شهادتم همینطور که امر امام را اجرا کردم و به ندای او لبیک گفتم، شما هم به او لبیک بگویید.
هرگز سختیهای زندگی شما را از پای در نیاورد و خدای ناکرده نسبت به روحانیت بدبین نشوید که به رحمانیت خداوند از کفار هستید و با عملتان کاری نکنید که در تاریخ از شما مثل یارانی که دور امام حسین(ع) را رها کـردهاند نام بـرده شود و در اینجا از خداوند میخواهم که شما را توفیق دهد یکی از یاران باوفای امام امت و امام زمان(عج) باشید «ان شاالله».
و چند سخنی با خانوادهی عزیزم، پدر و مادر برادرم و خواهرانم؛ از این که نتوانستم برای شما فرزند خوبی باشم و نتوانستم دین خود را ادا کنم و سختیها و رنجهایی که از جانب من متحمّل شدید، جبران نمایم مرا ببخشید، حلالم کنید.
مادرم! از اینکه داغ فرزند برای تو مشکل میباشد، ولی صبر کن که خدا با صابران است و خداوند را سپاسگزار باش، خوشحال باش که من امانتی بودم از جانب خداوند و هر لحظه میتوانست آن را از تو بگیرد، ولی چه خوب که در این راه امانت را گرفت و این باعث خوشحالی شما باشد، هر وقت خواستید برای من گریه کنید برای مصیبت فرزندان حسین(ع) گریه کنید، زیرا هیچ مصیبتی بالاتر از مصیبت فرزندان حسین(ع) نیست.
اگر شهید شدم سرودِ رفتند یاران 72 تن بالای جنازهام خوانده شود و اگر جسدی هم نداشتم که چه بهتر...
فرزند کوچک امام خمینی
ابراهیم شمس عزت 24/3/63