امتداد

راه ما امتداد راه شهیدان است.

راه ما امتداد راه شهیدان است.

امتداد

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابی طالب و الائمة المعصومین (علیهم السلام)

طبقه بندی موضوعی

روایتی از آخرین سخنرانی «شهید طهرانی مقدم»

دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۲ ق.ظ


آن کیفیت دعوت و صحبت ها و در پایان این عذرخواهی و حلالیت طلبیدن، همگی بوی وداع می داد. چند وقتی نگذشت که آن حادثه اتفاق افتاد. او یک نابغه و پدیده بود که او را نشناختیم.

 

 

به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران سرلشکر پاسدار شهید «حسن طهرانی مقدم» سجایای اخلاقی زیادی داشت که در اولین برخوردها، همه را به خود جلب می کرد. خاطره زیر از زبان «آیت الله صفرعلی شهسواری» عضو دفتر استفتائات مقام معظم رهبری روایت شده است.


***
حاج حسن آقا جوانی با ایمان و خداجو بود. جدای از همه خصوصیات اخلاقی، من حاج حسن را شاکله ای از ملکات نفسانی دیدم. در رابطه با خصوصیات او، روایتی از امام جعفر صادق (ع) اشاره کنم که می فرماید: مومن و آن کسی که ارتباطش با خدا ارتباط عبودیت، بندگی و عرفانی است، از تکه های آهن محکم تر می شود، چون آهن را اگر در کوره قرار دهیم ذوب می شود ولی مومن و آن کس که ارتباطش کامل است، اگر کشته شود و سپس سوزانده شود، قلبش تغییر نمی کند.

حاج حسن آقا با ایمان والا و ارتباط محکمی که با خدا داشت، اعتقادش را از آهن محکم تر کرده بود. ایمان به انقلاب و تلاش خستگی ناپذیر برای کشور و ارادتی که به حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب داشت، همان قدرت و استحکام را داشت.

حاج حسن آقا از فرماندهانی بود با نبوغ خاصی از فروتنی و تواضع که مثل آن را درکس دیگری ندیده ام، طوری با نیروهای زیر مجموعه اش رفتار می کرد که اگر کسی او را نمی شناخت و به محل کارش می رفت، متوجه نمی شد که فرمانده چه کسی است و چه کسی زیر دست. بنده وقتی او را در مکه دیدم آنچنان مقید به زیارت، تهجد و خواندن قرآن بود که واقعاً غبطه می خوردم.

با پیشنهاد حاج حسن آقا یک تست موفق پرتاب موشکی را که از دستاوردهای جدید خودش بود از نزدیک دیدم. آخرین خاطره من این است که در مرکز تحقیقات، مهمان حاج حسن آقا بودم؛ در این مراسم از بنده خواست دقایقی صحبت کنم، بعد از صحبت بنده او برای حاضران سخنرانی کرد.

حالاتی که از او در آن مراسم دیدم مخصوصاً صحبت هایشان رنگ و بوی دیگری داشت. بعد از سخنرانی خانواده همین شهدا را به قسمت تحقیقات فراخواند و به آنها گفت: من به شما خیلی زحمت داده ام. من از همه شما خواهران محترم و فرزندانم معذرت می خواهم از اینکه گاهی اتفاق می افتد که ما یکی دو هفته نمی رسیم به منزل بیاییم. فقط بدانید که ما در یک شرایط حساس هستیم و باید تا به نتیجه رساندن پروژه هایمان در همین وضعیت باشیم تا انشالله به نتیجه نهایی برسیم، به همین خاطر خواستم از همه شما حلالیت بطلبم.

آن کیفیت دعوت و صحبت ها و در پایان این عذرخواهی و حلالیت طلبیدن، همگی بوی وداع می داد. چند وقتی نگذشت که آن حادثه اتفاق افتاد. او یک نابغه و پدیده ای بودند که او را نشناختیم.

۹۱/۰۹/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی